تربیت تشکیلاتی
تربیت، آن گوهرِ همراهِ همیشگی برای تمام انسان هاست. عمر ما در اتمسفر تربیت در حال گذر است، اما عدهای به اهمیت و ارزش آن پی میبرند و خودآگاه به این امر میشوند و عدهی کمتری اقداماتی برای این حوزه در شاخه فردی یا اجتماعی انجام میدهند. تربیت، فربهسازی ذهن از انواع معلومات نیست بلکه تربیت برانگیختن و بعثت درون انسانها است. آزادسازی انرژیهای نهفته در درون فرد، جهت حرکت یا جهش به سمت هدف یا مقصد ایدهآل است. هدفی که در مسیر یافتن و ساختن خود، آن را مییابد. تربیت از نگاه شهید مطهری هم اینگونه تعریف میشود:« پرورش دادن یعنی به فعلیت در آوردن و پرورش استعدادهای درونی بالقوه که در چیزی موجود است. لذا تربیت باید متناسب با طبیعت و سرشت شی باشد. یعنی اگر بنا باشد شی شکوفا شود باید کوشید همان استعدادهایی که در آن است ظهور و بروز کند و اگر استعدادی در شی نیست بدیهی است که پرورش آن معنی ندارد.»
تربیت ایجاد بستر جهت به فعلیت رسیدن استعداد هاست نه به فعلیت درآوردن آنها. آیا دنبال شکوفاندن استعدادها هستیم یا شکفتن استعدادها ؟ باغبان غنچه را می شکوفاند یا کاری میکند که غنچه خود شکوفا شود؟ آیا تربیت کردن مانع تربیت شدن نیست؟
تربیت محصول و فرآورده نیست، بلکه تربیت فرایندی است که متربی خودش آن را طی میکند، لذا متربی خودش فاعل، عامل و پیشرونده است. متربی در فرایندهایی که با درگیری همراه است از حرکت در درون، خود را کشف میکند. هر چند که کم نیستند متولیان تعلیم و تربیی که به دنبال تربیت فرآوردهای و قالبی هستند و این همان خطای شکوفاندن است نه شکوفا شدن!
در عرصه تربیت انواعی مثل تربیت فردی، اجتماعی، علمی و دینی ذکر میشود. از نگاه ما تربیتِ دینی، غایت تمام جریانهای تربیتی است، چرا که بهترین ترسیم جهت شکوفایی مخلوق توسط خالق صورت پذیرفته است. اگر تربیت را تبدیل قوهها به فعلیت تعریف کنیم؛ یعنی همه فضایل و سرچشمهی استعدادها، در وجود انسان به جریان بیفتد تا به خلیفه الله بودن نزدیک شود، این همان گنج پنهان است که در صورت حرکتِ طبقِ نقشه و کشف آن، تمام انسان شکوفا میشود. در مسیر تربیت دینی نور چراغ فطرت تقویت میشود، از این رو فرد توان حرکت و تشخیصش بیشتر میشود. معیارهای تشخیص در هر عصری میتواند متفاوت باشد. قطعا زمان، یکی از مولفههای مهم تربیت دینی است.
ویژگی مهم دوره ما غایب بودن امام عصر است. در طول تاریخ، هدف غایی تمام امامان هدایت بود. بهترین ابزار تحقق این هدف چیست؟ آیا قدرت و حکومت بهترین ابزار نیست؟ ظهور تجلی حاکمیت الله در قالبِ حکومتِ جهانی است. پر واضح است که منتظران حقیقی در عصر غیبت باید درحال آمادهباش باشند. از همین جهت عصر غیبت، عرصهای برای تمرین و آماده سازی است، منطقی است که میدان تمرین باید با میدان اصلی متناسب باشد. آیا میشود آرمان از جنس حکومت باشد اما تمرینها ابتلاها و غربالگریها از جنس حکومتداری نباشد؟
بستر مشابه مدیریت و ساماندهی «تشکیلات» است. تشکیلات، پادگان آمادهسازی موثرین در ظهور است. با این نگاه، تربیت در این عصر با تشکیلات یک راهبرد اساسی است.
رهبر معظم انقلاب تشکیلات را اینگونه تعریف کردهاند: «تشکیلات به معنای جمعیتی از مردم بوده که با هدفی مشترک کارها و وظایف گوناگونی را در رابطه با یک مرکز و یک قلب تپنده و مغز فرماندهنده انجام میداده و میان خود نوعی روابط و نیز احساسات نزدیک و خویشاوندانه میپنداشتهاند.»
در تشکیلات افراد به مرور انواع توانمندیها را در حوزهی مسئولیتهای متنوع در خود افزایش میدهند و در عرصه تشکیلات استعدادهای بسیاری شکوفا میشود. در ادامه به عوامل تربیتی که در تشکیلات موجود است اشاره میشود:
۱) سبقت و رقابت:
وجودِ روحیهی سبقتگیری در خیرات، موجب افزایش شوق افراد در حرکت میشود و همین امر سهم افراد را در تحقق آرمان افزایش میدهد و همین امر زمینه شکوفا شدن میشود.
2) مسئولیت و نقش آفرینی:
هر فردی در تشکیلات نقشی را به عهده دارد که ممکن است با ابهام همراه باشد تعهد فرد برای انجام وظیفه او را وارد چالشهایی میکند که زمینه فعلیت یافتن بسیاری از استعدادها را برای فرد فراهم میکند، شناخت ضعفها و قوتها و ضرب استعدادها و توانمندیها در عرصه مسئولیت از جمله موارد رشد دهنده است. طبیعی است که در این مسیر تجربیات بسیاری هم کسب میشود.
3) تبعیت:
تبعیت از رهبر تشکیلات یا همآهنگ شدن با اعضا، تمرین بسیار مهم ولایت پذیری است. میدان صیقل کشیدن وجود، در این بستر فراهم میشود.
4) ارتباطات:
ربط و اتصال انسانها در تشکیلات، موجب چالش و رشد است و فرصت شناخت ابعاد مختلف وجود را برای فرد به ارمغان میآورد. همچنین هر چه اتصال با آدمهای بیشتری صورت گیرد، قدرت تحمل و تعامل افزایش مییابد از همین رو آیه ربط امر به صبر می کند.
در نهایت تربیت و رشد در تشکیلات، آثار متعددی دارد که به اختصار به محورهای زیر میتوان اشاره کرد:
- کشف استعدادهای ناشناخته: فرد با ورود به عرصههای گوناگون به استعدادهایی از خود پیمیبرد که تا کنون علمی به وجود آن نداشته است.
- تبدیل استعداد به فعلیت: نقش آفرینی در تشکیلات موجب به کارگیری استعدادها و فعلیتبخشی به آنها میشود.
- افزایش فعلیتها: هرچه افراد حضور خود را در تشکیلات بیشتر کنند به دلیل نقش آفرینی بیشتر امکان افزایش فعلیتها را فراهم میکنند.
- شناخت قوتها و ضعفها: با عرضه توانمندیها در عرصه تشکیلات، فرد به قوتها و ضعفهای خود پیمیبرد، چرا که شناخت خود واقعی در میدان عمل میسر است.
- تقویت عزم: حضور انسان در جمعی هویتمندِ عازم، موجب تقویت عزم او میشود. به خصوص وقتی توانایی خود را مؤثر در جهت پیشبرد آرمان تشکیلات میبیند.
- ملموس بودن رشد تقویت کننده رشد: تشکیلات میدان عمل و عرصه عرضه اندام است، لذا تغییرات و تحولات در فرد بعد گذشت زمانی ملموس میشود. انسان از اینکه در حال رشد است انگیزهی بیشتر برای حرکت و رشدهای بعدی دریافت میکند.
- ارتباطات و ربطهای افراد: وجود شبکه ارتباطی انسان در تشکیلات زمینه شناخت بیشتر برای افراد است. تعامل و رابطههای قلبی، آیینههایی است که هر فردی میتواند بازتاب وجود خودش را در دل این ارتباطات مشاهده کند و اقدامات بیشتری جهت رشد خود انجام دهد.
تشکیلات به دلیل شباهت با کارزار اصلی ظهور و وجود مولفههای تربیتیِ بسیاری که در دل تعاملات و نقش آفرینیهای آن وجود دارد، راهبردی کلیدی در نظام تربیتی است. چرا که عرصهای برای خود شدن است، جایـی بـرای رها شدن از خودهای ساختگی است. همچنین پادگانی جهت آماده سازی افرادی که مومن به آرمان مهدویت هستند.
فاطمه مهدیپور
دیدگاهتان را بنویسید